امام صادق (علیه السلام) انسان ها را در ارتباط با قرآن کریم به چهار دسته تقسیم کرده اند. ابان بن تغلب از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که: {الناس اربعة} (کافی/ج2/ص604) مردم چهار دسته هستند. ابان پرسید: فدایت شوم! این چهار دسته چه کسانی هستند؟ امام (علیه السلام) فرمودند: 1 - {رجل اوتی الایمان و لم یوت القرآن} کسانی که ایمان دارند ولی از قرآن بی بهره هستند. 2 - {و رجل اوتی القرآن و لم یوت الایمان} کسانی که از قرآن بهره مند هستند ولی ایمان ندارند. نکته ای که از این جمله استفاده می شود این است که ممکن است فردی عالم به قرآن باشد ولی ایمان نداشته باشد. 3 - {و رجل اوتی القرآن و اوتی الایمان} و کسانی که هم از قرآن بهره مند هستند و هم ایمان دارند. 4 - {و رجل لم یوت القرآن و لا الایمان} و کسانی که نه از قرآن بهره مند هستند و نه ایمان دارند.
سپس امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به ابان که از حالات این چهار دسته جویا شده بود، فرمود: {اما الذی اوتی الایمان و لم یوت القرآن فمثله کمثل التمرة طعمها حلو و لا ریح لها} دسته ی اول مانند خرما هستند که طعم آن شیرین است ولی هیچ عطری ندارد. یعنی ایمان او طعمی خوش دارد ولی رایحه ی آن مشام کسی را نوازش نمی دهد. چنین کسی نمی تواند حلاوت و شیرینی ایمان خویش را که ریشه در قرآن کریم دارد در میان دیگران انتشار دهد. {و اما الذی اوتی القرآن و لم یوت الایمان فمثله کمثل الآس ریحها طیب و طعمها مر} و دسته ی دوم مانند آس (گیاهی خوش بو و تلخ مزه) هستند که عطری خوش ولی طعمی تلخ دارند. عطر خوش معارف قرآنیشان به واسطه ی مهارت های مختلف قرآنی آنان به مشام دیگران می رسد ولی در فتنه های روزگار طعم تلخ بی ایمانی آنان ذائقه ی دیگران را آزار می دهد. عایشه در پاسخ فردی که از رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانواده سوال کرده بود، گفت: خلقه القرآن. یعنی اخلاق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کاملا منطبق بر قرآن کریم است. {و اما من اوتی القرآن و الایمان فمثله کمثل الاترجة ریحها طیب و طعمها طیب} و دسته ی سوم مانند ترنج هستند که هم خوش عطر است و هم مزه ی خوبی دارد. {و اما الذی لم یوت الایمان و لا القرآن فمثله کمثل الحنظلة طعمها مر و لا ریح لها} و دسته ی چهارم مانند حنظله (هندوانه ای وحشی و بسیار تلخ مزه و بدون بو) هستند که طعمی تلخ دارد و در عین حال عطری هم ندارد. مثال بارز این دسته سران دیکتاتور و ستمگر دنیای امروز هستند که در جان آن ها نه اثری از طعم شیرین ایمان هست و نه اثری از رایحه ی خوش قرآن.
باید با ایمان یعنی همان عقیده به سراغ قرآن کریم رفت و با آن ارتباط برقرار کرد. این نکته در زمینه های دیگر مانند نماز و دعا و سایر عبادات هم تسری پیدا می کند. در روایات مشاهده می کنیم که: {رب تال القرآن و القرآن یلعنه} چه بسا تلاوت کننده ی قرآن که در همان حال قرآن او را لعن می کند! تلاوت کننده ای که ایمان و اعتقاد عملی به قرآن نداشته باشد مورد لعن قرآن کریم قرار می گیرد.
در خطبه ی 176 نهج البلاغه (صبحی صالح) امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند: {ایها الناس انتفعوا ببیان الله} از بیان خداوند (قرآن کریم) نفع ببرید. یعنی با قرآن ارتباط برقرار کنید، آن را فرا گیرید و تلاوت کنید تا از مثال ها، عبرت ها، قصه ها، انذار ها، تبشیر ها و موعظه های الهی متاثر شوید. {و اتعظوا بمواعظ الله} از موعظه های خداوند متاثر بشوید. امام جواد (علیهالسلام) فرمودند: {المومن یحتاج الی ثلاثة} (مستدرک الوسائل/ج8/ص329) مومن به سه چیز نیازمند است: 1 - {توفیق من الله عز و جل} توفیق از جانب خداوند متعال و توفیق یعنی موافق بودن با خداوند و معنای دعای شایعی که مومنین در حق هم می کنند و می گویند (موفق باشید) این است که: (با خدا موافق باشید). یعنی همسو و هم جهت با خداوند و نظام الهی حرکت کنید تا موفق باشید. 2 - {و واعظ من نفسه} و موعظه گری از درون. اگر کسی در درون خود موعظه گری نداشته نباشد مواعظ بیرونی روی او اثری نخواهد گذاشت. {و قبول ممن ینصحه} و پذیرش نصیحت کسانی که او را نصیحت می کنند. موعظه یعنی نصیحتی که از درون روی انسان اثر می گذارد و او را دگرگون می کند. نقل شده است که روزی ولید بن عبدالملک درباره ی خودش تفالی به قرآن کریم زد. گذشته از بی اعتبار بودن تفال به قرآن کریم ایه ی شریفه ی [و خاب کل جبار عنید] و زیان کرد هر جبار ستمگری. ولید خشمگین شد و مصحف مبارک را در جایی قرار داده و با تیر و کمان آن را پاره پاره کرد و در ضمن ابیاتی گفت: آری؛ جبار عنید من هستم. برو و به خدای خویش بگو همان جبار عنید من را ورق ورق کرد. چنین فردی هیچ گونه موعظه پذیری از کتاب خدا ندارد. موعظه پذیر بودن یعنی این که با احساس نیاز به سراغ قرآن برویم تا قرآن چیزی بر ما بیفزاید. در ادامه ی همین خطبه خواهیم خواند که: {ما جالس هذا القرآن احد الا قام عنه بزیادة او نقصان} هیچ کس با این قرآن هم نشین نشد مگر آن که چیزی از او کاسته شد و چیزی بر او اضافه گردید. {زیادة فی هدی و نقصان من عمی} زیادتی در هدایت و کاهشی در نابینایی.
از امام موسی کاظم (علیه السلام) روایت شده است که در روز قیامت به انسان ها گفته می شود: {اقرا و ارق} (کافی/ج2/ص606) یعنی بخوان و بالا برو. در آن روز کسانی که فقط علم به قرآن داشته باشند و قرآن با جانشان آمیخته نشده باشد توانایی خواندن قرآن را ندارند. فقط کسانی می توانند قرآن را بخوانند و بالا بروند که علاوه بر علم، به قرآن ایمان نیز داشته باشند و به آموزه های آن عمل کرده باشند. در هنگامه ی قیامت هر آیه ای که انسان با آن انس حقیقی داشته باشد سبب بالا رفتن انسان می شود.
1390/4/19
نظر |